آقا خب من هنوز از تابستون لذت نبردم؛ نمی خام برم دانشگا دیگه... پ.ن: بهاره! شاید باورت نشه تنها انگیزم واسه اول مهر اینه که ناهار شمبه رو بریم "دو نی نی" رو برنامه این ترم قراره بالا بیارم... جمعه ها باید باید برم خب! بگذریم! یه مسئله قدیمی رو میخاستم بگم: آهنگ نوازش مهسا که هست...بچه دو ساله م گوشش بده متوجه میشه واسه کیس ش خونده؛حالا بعد زلزله آذربایجان تقدیمش کرده بود به بچه های آذربایجان من |-: بچه های آذربایجان |-: سازمان یونیسف |-: دخترخاله م زیست میخونه؛می خاستم برنامشو بدونم گفتم شمبه چی داری؟! گف شمبه ها انگل دارم! گفتم بازم خوبه کل هفته رو نداری 2-3 هفته پیش داشتم فیلم می دیدم مامانم اومد کنارم نشست گف مامان جون الان که بیکاری بشین پیش نیاز درسای ترم بعدتو بخون!!! من |-: استادای ترم بعدم |-: استادای ترم قبلم |-: پرتالم گفتم فعلن وقت ندارم،دارم واسه ارشد میخونم! پ.ن 1 : داداش اومد پیش خودمون :دیپ.ن 2 : امروز واسه درست کردن یکی از گروهای آزمایشگام باید میرفتم دانشگا،عین بتمن از تو سالنا رد میشدم مبادا آشنا ببینم فک کنه من ازون بیخودام که هفته اول تو دانشگا پرسه میزنن...(بحمدالله به خیر گذشت!) اعصاب خورد کن نوشت: همانا ماه مهر از آنچه که در تقویم می بینید به شما نزدیک تر است... حرف آخر، مشکل اینجاست که از هر کرمی انتظار پروانه شدن داریم...! تموم!خوش باشید